خانه/آموزش و دانلود/فرآیندهای جوشکاری/ تعریف اصطلاحات جوشکاری و برشکاری 1

تعریف اصطلاحات جوشکاری و برشکاری 1

Back gouging: برداشتن پاس ریشه از جهت مقابل پس از اتمام جوش در یک طرف ممکن پاس ریشه که امتزاج و نفوذ کامل داشته باشد.
Back hand welding: یک تکنیک جوشکاری است که جهت تورچ یا تفنگ جوشکاری در جهت پیشرفت انجام جوشکاری می باشد.(جوشکاری به سمت عقب)
Backing: پشت بند، فلزی که پشت اتصال قرار داه می شود. وظیفه پشت بند مهار مذاب تا انجام نفوذ است. ممکن است بین مذاب و پشت بند امتزاج وجود داشته باشد.
Backing gas: گازی مانند آرگون، هلیم، نیتروژن و هر گاز خنثی که داخل تجهیز و لوله قرار داده تا از اکسید شدن پاس ریشه در زمان جوشکاری جلوگیری شود.
Base metal: فلزی که عملیات جوشکاری، لحیم کاری و برشکاری روی آن انجام می شود.
Bond line: سطح مقطع بین فلز پایه و محدوده لحیم کاری یا پاشش گرم.
Braze: ایجاد اتصال با فیلری که دمای ذوب آن از فلز پایه کمتر و از 450 درجه سلسیوس بیشتر است. در این حالت فلز پایه ذوب نمی شود و خاصیت موئینگی مذاب باعث حرکت آن در اتصال می باشد. (لحیم کاری نرم)
Brazer: کسی که به طور دستی یا نیمه اتوماتیک عملیات لحیم کاری را انجام می دهد.
Brazing: گروهی از فرایندهای ایجاد اتصال که با گرما دادن تا دمایی مناسب فیلر ذوب می شود. این فرایند در دمای بیشتر از 450 درجه سلسیوس و کمتر از دمای ذوب فلز پایه انجام می شود. فیلر ذوب و در بین اتصال پخش و با خاصیت موئینگی بین اتصال حرکت می کند.
Brazing,automatic: فرایند لحیم کاری که کنترل دائمی و تنظیم تجهیزات بدون دخالت اپراتور انجام می شود. ممکن است در حین انجام کار ،بارگذاری و تجهیز انجام شود.
(Brazing,block (BB: در این فرایند حرارت مورد نیاز جهت ایجاد مذاب از طریق یک block تولید می شود. به ندرت از این روش استفاده می شود.
(Brazing,dip (DB: دراین روش با غوطه ور کردن فلز پایه در حوضچه مذاب، لحیم کاری انجام می شود. وان ممکن است حاوی مذابی باشد که در آن واکنش شیمیایی هم وجود داشته باشد. در این حالت واکنش شیمیایی عمل روانساز را نیز انجام می دهد. اگر در وان واکنش شیمیایی رخ ندهد فقط عمل تهیه فیلر پرکننده انجام می شود.
(Brazing,furnace (FB: قطعه درون یک کوره مخصوص با اتمسفر کنترل شده قرار می گیرد، ولی قبل از قرار داده شدن درون کوره ماده لحیم روی محل اتصال قرار داده می شود.
Brazing machine: روش لحیم کاری است که تجهیزات لحیم کاری که اپراتور تجهیزات لحیم کاری را به طور ثابت کنترل می کند و ممکن است بار گذاری در زمان لحیم کاری روی تجهیز انجام شود.
Brazing manual: انجام لحیم کاری و کنترل آن کاملا” دستی انجام می شود.
(Brazing resistance (RB: در اثر عبور یک جریان الکتریکی از درون قطعه حرارت لازم جهت ایجاد ذوب ماده لحیم تأمین می گردد.
Brazing semiatomatic: در این روش، تغذیه فیلر اتوماتیک انجام می شود، ولی کنترل فیلر و انجام لحیم کاری با دست است.
(Brazing tourch (TB: در این روش حرارت لازم جهت ذوب فیلر از مشعل تأمین می شود.
Brazing operator: کسی که تجهیزات و ماشین های لحیم کاری را کنترل می کند.
Brazing temperature: دمایی که فلز پایه را تا آن دما گرم کرده به طوریکه که فیلر بتواند امتزاج خوبی با فلز پایه داشته باشد.
Brazing temprature range: محدوده دمایی که لحیم کاری در آن انجام می شود.
Build up of base metal/restoration of base metal thickness: لبه سازی، عملیات جوشکاری که روی سطح فلز پایه انجام می شود تا ضخامت به اندازه مورد نیاز برسد. ترمیم موضعی فلز پایه را هم شامل می شود. جوشی که ایجاد می شود ممکن است از نظر ترکیب شیمیایی با جوشکاری نمونه متفاوت باشد.

Buttering: جوشکاری سطحی روی یک، دو یا چند سطح برای نزدیک کردن ترکیب شیمیایی و خواص متالوژیکی آن ها، جهت انجام جوشکاری نهایی می باشد. (آسترکاری)
Clad brazing sheet: لایه ای فلزی که با روش لحیم کاری روی سطح انجام می شود.
Composite: ماده ای که از ترکیب چند عنصر فلزی و عیر فلزی تشکیل شده است به طوریکه خواص ماده با خواص هرکدام از عناصر به تنهایی متفاوت است.
Consumable insert: فیلر مصرفی، فیلری که در پاس ریشه قرار داده می شود به طوری که بعد از جوشکاری فیلر کاملا” ذوب شده و قسمتی از جوش می شود.
Contact tube: وسیله ای که جریان را به الکترود پیوسته هدایت می کند.
Corner joint: اتصال بین دو قطعه که تقریبا” بر هم عمود هستند و به صورت L می باشند.
Crack: ترک، نوعی ناپیوستگی با انتها و ابتدای تیز که طول آن بسیار بیشتر از عرض آن می باشد.
Defect: ناپیوستگی یا ناپیوستگی هایی که به تنهایی یا تجمعی طبق معیارهای استاندارد قابل پذیرش نباشند.
(Direct current electrode negative (DCEN: جریان مستقیم به طوری که الکترود به قطب منفی و فلز پایه به قطب مثبت وصل می شود.
Discuntinuity: هر ناهماهنگی ساختاری فلز، مانند عدم همگنی در خواص مکانیکی، متالوژیکی یا خواص فیزیکی. ضرورتا” هر ناپیوستگی عیب نیست.
Double-weld joint: اتصالی که از هر دو طرف جوشکاری می شود.
Double- welded lap jointed: اتصالاتی که لبه دو فلز روی هم قرار گرفته و از هر دو طرف جوشکاری انجام می شود.
Electrode,bare: فیلری که ممکن است شکل آن به صورت سیم، تسمه یا میله بدون پوشش باشد.
Electrode,carbon: الکترود غیر فلزی از جنس کربن یا گرافیت با لایه ای نازک از مس، که در برشکاری و برخی روش های جوشکاری قوسی استفاده می شود.
Electrode,covered: فیلری که شامل یک هسته فلزی و پوششی غیر فلزی است. هسته فلزی جهت تأمین فلز جوش و پوشش برای محافظت حوضچه مذاب از اتمسفر و اکسید شدن و تأمین عناصر آلیاژی فلز جوش استفاده می شود.
Electrode,emissive: فیلری که دارای یک هسته فلزی و لایه خیلی نازک است که باعث پایداری قوس می شود.
Electrode,flux-cored: الکترودی که درون یک تیوب قرار گرفته و تیوب وظیفه محافظت در برابر اکسید شدن، پایداری قوس را انجام می دهد. در این حالت محافظت خارجی انجام نمی شود.
Electrode,lightly coated: فیلری که اجزای تشکیل دهنده آن یک سیم و یک پوشش بسیار نازک است. پوشش آن اغلب از جنس مس است که وظیفه پایداری قوس را برعهده دارد.
Electrode,metal: فیلر یا الکترود فلزی که در جوشکاری قوسی یا برشکاری استفاده می شود. الکترودی که جهت برشکاری استفاده می شود می تواند به صورت میله یا پوشش دار باشد.
Electrode,resistance welding: در اکثر روش های جوشکاری مقاومتی همزمان با اعمال جریان دو قسمت فلز پایه با اعمال نیرویی مشخص به یکدیگر فشرده می شوند. الکترود ممکن است با چرخ ها، غلطک ها یا استوانه های گردان به فلز پایه اضافه شوند.
Electrod,standarded: یک فیلر فلزی مرکب شامل سیم و پوشش استاندارد که ممکن است برای بهبود خواص مکانیکی، پایداری قوس الکتریکی و محافظت استفاده شود.
Electrode tangesten: الکترود غیر مصرفی از جنس تنگستن که در برخی روش های جوشکاری قوس الکتریکی و برشکاری ها استفاده می شود.

Face feed: تغذیه فیلر از رو و کنار اتصال
Ferrite number: عددی استاندارد که مقدار فریت موجود در فولاد های زنگ نزن آستنیتی مشخص می کند. درصد ممکن است به صورت حجمی بیان شود. برای اطلاعات بیشتر به AWS A4.2 مراجعه شود. در این استاندارد روش کالیبراسیون تجهیز مغناطیسی که درصد فریت را اندازه می گیرد را توضیح داده است.
Filler metal: فلز یا آلیاژی که به عنوان فلز مصرفی جوش، لحیم کاری نرم و سخت استفاده می شود.
Filler metal brazing: فلز یا آلیاژی که جهت انجام لحیم کاری استفاده می شود. دمای ذوب فیلر لحیم کاری از 450 درجه سلسیوس بیشتر و از نقطه انجماد فلز پایه کمتر است.
Filler metal,powder: فیلر که از ذارات پودری ساخته شده است.
Filler metal,supplemental: در روش جوشکاری ESW یا هر روش جوشکاری قوسی که الکترود مصرفی غیر از الکترودی است که باعث ایجاد قوس می شود. این الکترود ممکن است به شکل پودر، میله و یا شکل دیگری باشد.
Fillet weld: جوش گوشه ای، جوشی بین دو سطح زاویه دار با زاویه تقریبا” قائمه
Flaw: ناپیوستگی نامطلوب شبه ترک، یک نوع عیب
(Flux (welding/brazing: مواد غیر قابل حل در مذاب که توانایی تشکیل واکنش با اکسیژن و سایر عناصر نامطلوب روی سطح جوش را دارند و پس از تشکیل اکسید به صورت سرباره رسوب می کنند. از وظایف دیگر فلاکس یا روان ساز محافظت از حوضچه مذاب و پایدار سازی قوس می باشد.
(Flux,active (SAW: روان سازی که حاوی عناصر آلیاژی برای اضافه شدن به فلز جوش است و بستگی به شرایط جوشکاری به ویژه ولتاژ دارد.
(Flux,neutral (SAW: روان سازی که در ترکیب آلیاژی فلز جوش تغییری ایجاد نمی کند و بیشتر ولتاژ را تحت تأثیر قرار می دهد.
Flux cover: لایه ای از روان ساز که در لحیم کاری به روش غوطه، روی سطح مذاب قرار می گیرد.
Forehand welding: یک تکنیک جوشکاری است که جهت حرکت تورچ یا تفنگ جوشکاری در جهت حرکت جوشکاری است.
Frequency: تعداد دوره های نوسان در یک دقیقه یا در یک زمان تعریف شده.
Fuel gas: گازهایی از قبیل اسیتیلن، گازهای طبیعی، هیدروژن، پروپان، متیلاستیلن، پروپادین و… یا دیگر گازهای معمول سوختی که هم زمان با اکسیژن در روش جوشکاری OFW و یا گرم کردن استفاده می شوند.
(Fused spry deposite (thermal sprying: روان سازی خود به خود که در روش جوشکاری پاشش گرم ایجاد می شود.
(Fusion (fusion welding: ذوب و امتزاج فیلر و فلز پایه و یا دو قسمت از فلز پایه در یکدیگر.
Fusion face: سطحی از فلز پایه که حین جوشکاری ذوب روی آن انجام می شود.
Fusion line: اصطلاح غیر استانداردی است از سطح جوش
(Globular transfer (arc welding: انتقال قطره ای مذاب، یک روش انتقال مذاب از فیلر به حوضچه مذاب است.
Groove weld: جوش شیاری، جوشی که جهت اتصال دو قطعه که بین آنها شیار است ایجاد می شود.
انواع اتصالات جوش شیاری به شرح زیر می باشند.

  • Square groove weld
  • Single – vee grroove weld
  • Single – u groove weld
  • Single – j groove weld
  • Single – flare – bevel groove weld
  • Single – flare – vee groove weld
  • Double – vee groove weld
  • Double – bevel groove weld
  • Double – u groove weld
  • Double – J Groove weld
  • Double – flare – bevel groove weld
  • Double – flare – vee groove weld

>> بعدی

>>> آخرین صفحه